هفته یازده
عزیزم امروز رفتم پیش خانم دکتری که قراره تو رو بدنیا بیاره خیلی دکتر مهربونیه حتما تو هم خوشت اومده بعد از اینکه واسم پرونده تشکیل داد گفت برو بخواب تا ببینم نی نی در چه حاله؟ دستگاه سونو رو گذاشت رو شیمکم که یهو توی تلوزیون دیدمت بند انگشتی خودم چه بزرگ شده دستها وپاهات وحتی انگشت هاتم دیده می شدند کلی ذوق کردم معلوم می شه که خیلی شیطون بلا هستی دائم در حاله دست وپا زدن بودی وشنا میکردی الهی قربونه انگشتهای کوچولوت برم تا ماهه بعد که دوباره ببینمت دلم خیلی تنگ می شه .طفلی بابایی که نتونست بیاد ببینه تو رو وقتی از مطب دکتر اومدم بیرون یه اس ام اس زدم به بابایی که خیلی نگران بود : سلام بابایی من حالم خوفه با مامان دا...
نویسنده :
مامانی
21:17