سپهرجونسپهرجون، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره

کودکانه های سپهر

هفته یازده

عزیزم امروز رفتم پیش خانم دکتری که قراره تو رو بدنیا بیاره خیلی دکتر مهربونیه  حتما تو هم خوشت اومده بعد از اینکه واسم پرونده تشکیل داد گفت برو بخواب تا ببینم نی نی در چه حاله؟ دستگاه سونو رو گذاشت رو شیمکم که یهو توی تلوزیون دیدمت بند انگشتی خودم چه بزرگ شده دستها وپاهات وحتی انگشت هاتم دیده می شدند کلی ذوق کردم معلوم می شه که خیلی شیطون بلا هستی دائم در حاله دست وپا زدن بودی وشنا  میکردی الهی قربونه انگشتهای کوچولوت برم تا ماهه بعد که دوباره ببینمت دلم خیلی تنگ می شه .طفلی بابایی که نتونست بیاد  ببینه تو رو وقتی از مطب دکتر اومدم بیرون یه اس ام اس زدم به بابایی که خیلی نگران بود : سلام بابایی من حالم خوفه با مامان دا...
19 فروردين 1392

حبه انگور

سلام حبه انگورم می دونستی الان اندازه یه حبه انگور شدی؟؟؟؟؟  امسال اولین سالیه که موقع تحویل سال سه نفرهستیم البته هنوز حضور حبه انگورم زیاد احساس نمیشه ولی ساله دیگه حتما با شیطونی هات حسابی خودنمایی می کنی از عید امسال برات تعریف کنم که حسابی بهمون خوش گذشت روز سوم عید عروسی عمه شما بود توی یه شهر دور .ما به همراه خانواده پدری شما رفتیم گرگان وتو نی نی خیلی خوبی بودی واصلا مامان رو اذیت نکردی روز بعد از عروسی ( که خیلی خوش گذشت ) رفتیم کنار دریا کلا توی مسافرت حالم خیلی خوب بود ولی همین که رسیدیم خونه حالت تهوع دوباره اومد سراغم دیگه چاره ای نیست بخاطر نی نی نازم همه سختی ها رو تحمل می کنم .   ...
8 فروردين 1392
1